سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به یکى از کسانى که بدو سخنى گفته بود و از مقدار وى بزرگتر مى‏نمود فرمود : ] پر نیاورده پریدى و در خردسالى بانگ در کشیدى . [ و شکیر ، نخست پرهاست که بر پرنده روید ، پیش از آنکه نیرومند و استوار شود ، و سقب شتر خردسال است و شتر بانگ بر نیاورد مگر آنگاه که فحل گردد . ] [نهج البلاغه]

Rita7
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:4بازدید دیروز:8تعداد کل بازدید:23947

کویر :: 86/11/29::  10:29 عصر

می شکند شیشه عمر بار دگر

مستم از غم خوردن دل تا سحر

غم مخور ای دل نازک، تو چنان

کوه صبری منشین در پس پرده بی ثمر

می نخوردم که کنم قصد فراموشی دل

می بنوشم تا زنم آتش به خاطر


کویر :: 86/11/29::  10:7 عصر

برای راهی شدن فقط قدمی کافیست تا بر زمین گذاری .منشین در گرداب بی ثمری . حرکتی نو را از چشمه وجود آغار کن و بنوش آبی را که به تو هدیه کرده است . سیمایت چه دلپذیر است وقتی که برقی از نگاهت به آینده ای روشن ختم می شود و چه آرام است نسیم نفسهایت ...

رود خانه را در پیش گیر زیرا که از مرداب دور است . دریا را نگاه کن و دلت را به انداره ساحل آن تا کرانه افق وسعت بخش . تو به طبیعت نزدیک می شوی  و آری چه زیباست ولی با هر قدمت به طبیعت،تنها می شوی ، چرا که کم اند همسفران طبیعت ، اما تو برو و باز هم برو و اگر تنها ترین تنها شوی ، نترس ،بنشین در کویری خالی از هم صحبت تا پر شود دلت از مهر خدا ... آن گاه دیگر تنها نیستی...


کویر :: 86/11/27::  9:15 عصر

روزگاریست مرا بد سرگذشت

تارو پودش همه بر خاک نشست

دیر باز مرا صحبت جانان عشق بود

واندر امروز مرا دوری ز جانم که سرود؟

پیر می گفت : برو خمر و خماری بنشان

عقل می گفت : مرو هر دو جهانت تو نران

از درنگ و وز دل و وز فکر خویش

عاقبت صحرا گزیدم راه پیش

 


کویر :: 86/11/8::  8:49 عصر

این بار به خودم باختم

به وجودم

به احساسم

این بار برای خودم کم آوردم

و این بار خسته ترینم از خودم

و ای کاش ...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ
::تعداد کل بازدیدها::

23947

::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
Rita7
::آوای آشنا::
::اشتراک::