کویر :: 86/11/27:: 9:15 عصر
روزگاریست مرا بد سرگذشت
تارو پودش همه بر خاک نشست
دیر باز مرا صحبت جانان عشق بود
واندر امروز مرا دوری ز جانم که سرود؟
پیر می گفت : برو خمر و خماری بنشان
عقل می گفت : مرو هر دو جهانت تو نران
از درنگ و وز دل و وز فکر خویش
عاقبت صحرا گزیدم راه پیش
24655