یک روز به یاد من در حسرت دیداری
وآن روز من آن رانده دور از تو وناچاری
باشد که تو نتوانی آغوش بگیری من
زیرا که در آن روضه خلوت بود و زاری
باید بروم زین جا،نه مهلت ماندن نیست
باید بروم تا دور، برجای نزارم پای
یک لحظه به یاد آور آن خلوت خود با من
رویای خوش فردا در صحبت پنهانی
پندی نده تو ای دل کان جای دعا تنگ است
روزی که بفهمی تو ،یادی زمن آر گاهی
گر حکم دلت باشد من را تو فراموشی
خواهم نخوری غصه از خاطر من یادی
چون تاریکی و سختی نابود کند هر چه
فکری که به تو دارم دور از همه بیزازی
شایسته بود احساس ،لبخند نه غم خوردن
وز خاطر و وز یادی ، آن را که به من داری
ترجمه حقیر از شعر
remember by christina Rossetti